انتظار خوشبختی

متعجبم از مردم شهرم که برای خوشبختی و نجات انتظار می کشند

نشسته اند ، بدون تلاش ، و شاید بی حرکت و ساکت

و دست بر دعا

برای ظهورمردی دست بر شمشیر تا خوشبختی را  به ارمغان بیاورد

همانند دختر بچه ای چهارده ساله که منتظر آمدن مردیست سوار بر اسب سفید

تا اور را بخواند و به همسری در آورد

شاید او یک شاهزاده است

شاهزاده رویاها

و افسوس که کسی به دختران کوچکمان داستان شاهزاده را کامل روایت نمی کند

افسانه خوشبختی در خود من است

در فکر من

در اندیشه و افکارم

تا زمانی که من انسانیت را ننویسم  هیچگاه خوشبخت نیستم

سکنج راین (کرمان)

سه کنج روستایی در 50 کیلومتری جنوب شرقی کرمان و در جنوب کوه مرموزمی باشد. دره ای خوش آب و هوا که ابی زلال دارد که سرچشمه آن از کوه پلوار ( مرموز)  می باشد اگر مسیر رودخانه را به سمت بالا  در حدود دو تا سه ساعت طی کنیم به دو ابشار می رسیم که مکانی خنک و دنج است.

کوه بازرگان ( کرمان )

کوه بازرگان در مسیر سراسیاب شش تا چشمه می باشد که دامنه بازرگان کوه چشمه و جویبا است اما خود کوه مسیری خشک و در حدود 3250 متری می باشد.

در طول مسیر هنوز به دامنه کوه نرسیده حالم بهم خورد  اونقد که حتی عکس هم نتونستم بگیرم و مجبور شدم کنار چشمه بمونم و بقیه گروه به قله بازرگان صعود کردند.

مردم سراسیاب شش به خاطر جاری موندن آب و خشک نشدن چشمه نذر کرده و وسایل و دیگ ها رو با الاغ و موتور کنار چشمه آوردن و آبگوشت و دوغ محلی رو پخت و بین مهمانان خودشون تقسیم کردند و ما هم از این نذری سهم بردیم.

دعا کنیم برای قبولی نذرشون

دعا کنیم برای جاری شدن آبها

دعا کنیم برای  پر شدن اب چشمه ها

دعا کنیم برای باران

دعا کنیم برای همه درخت ها و سبزه زارهایی که آب رو میطلبن

دعا کنیم برای زمین کرمان که خیلی تشنه است