یکی از شهرهای سیرجان ، پاریز می باشد شهری کوهستانی و اب و هوایی سرد که متاسفانه به خاطر زمان کم فقط تونستیم چند تا خیابان رو ببینیم و یکی از 999 کاروانسرای شاه عباس بنام هفت کاروانسرا.
بعد از دیدن کفه نمکی ساعت یک شب به سمت پاریز رفتیم و توی خونه باغی که گرفته بودیم شب خوابیدیم. خونه باغ واقعا قشنگ بود اما ما رو از طبیعت اطراف پاریز گرفت و اکثر روز جمعه رو توی خونه سپری کردیم کاریک ه اصلا دوست نداشتم ولی بخاطر دوستان توفیق اجباری بود.
( 10 شهریور 1401)
یه دره با دیواره های بلند و در هم کشیده شده و انتهایی پلکانی و مسیری تقریبا دست سنگ برای رسیدن به بالاترین ابشار و در کل مجموعه ای کوچیک و جمع و جور با ابی گرم و دلنشین در منطقه شیخ معروف در دشتی تقریبا گرم منتهی به کوهستان روستای اسفیج کهک از مجموعه روستاهای گوغر بافت که منطقه ای سردسیر است در میانه جاده کرمان بافت.توی زبان محلی معروف به دهنه پیرحلوایی در مسیر جاده شفیع کشته بعد از روستای چشمه بعل و مگسی واقع شده است
از روستای اسفیج کهک حدود 15 کیلومتر جاده خاکی باید رفت تا به به رودخونه رسید و خلاف جهت اب حدود نیم ساعت پیاده روی به دره زیبا و در انتهای دره کوچک به ابشار می رسیم.
یکی از مکان هایی که تقریبا ناشناخته است و کمتر افرادی از آن خبر دارند و من عاقبت بعد از کلی پرسو جو یافتمش
این مکان دنج رو واقعا دوست داشتم . هوای خنک با ابی گرم
مسیر جاده خاکی پوشیده از گیاهان بادام کوهی و یه درختی که دقیق اسمش رو نمیدونم ولی شبیه بنه و در نزدیک ابشار تک و توکی درخت نخل ( 4 شهریور 1401)
روستایی سنگی با قدمتی هفت هزارساله در شهرستان اسکو در دامنه کوه های سهند و کوه هایی که در اثر آتشفشان ایجاد ، بنا شده است. روستایی شبیه روستای میمند شهربابک کرمان با دستکاری بیشتر زیرا میمند قدمت و اصالت خود را بیشتر حفظ کرده است .
(3 مرداد 1401)
در مجموعه روستاهای دلفارد جیرفت دره ای زیبا می باشد به نام دره تنگو ، دره ای در نزدیکی روستای .... که حدود 10 کیلومتری نرسیده به دلفارد و نزدیک به منطقه سربیژن
منطقه ای تقریبا گرمسیر با وجودی که در کنار دلفارد منطقه ای سردسیر می باشد.دره تنگو از روستای .... شرع می شود و در امتداد و خلاف جهت اب حدود 6 کیلومتر پیاده روی دارد تا به ابشار زیبای مهلاوی و انتهای دره به بن بست می رسد.اب ابشار فوق العاده سرد و دره مثل نامش تنگ است و زیبا
توی این پیاده روی باید بیشترین لذت رو ببریم چو مسیر بکر و زیباست. این مسیر رو با النا یکی از لیدرهای بانوی قدرتمند رفتیم و چون می خواستیم شب مانی داشته باشیم کوله کشی کردیم تا پای آبشار. فکر نمیکردم اینطور میشیری رو بتونم با کوله باری پراز خرت و پرت حمل کنم ( کیسه خواب و - چادر - زیرانداز و پتو - غذای سه وعده و وسایل شخصی) مثلا خیلی وسایلمونم حذف کردیم ولی خوب رفتم و فهمیدم توانم خیلی خیلی بیشتر از اونی هست که فکرشو می کنم و از این بابت سپاسگزارم سپاسگزار سلامتی ام ( 28 مرداد 1401)
روستایی بعد از ماهان و همردیف سکنج . سردسیر طوری که توی آفتاب و مرداد ماه می لرزیدی . روستا با درختان چنار و باغات گردو و گیلاس و هلو زردالو و یه جوب که از وسط روستا میگذرد.و من و نرگس و هلیا برنامه رو دخترانه اجرا کردیم و قرار بود یه برنامه لش کردن باشه و همش تو افتاب استراحت کنیم و بخوابیم ولی حدود ساعت 12 و نیم حوصلمون سر رفت و رفتیم تا توی باغات روستا قدمی زده باشم که رودخانه کوچکی دیدیم و مسیر امتداد رودخانه رو دنبال کردیم و طبق معمول ماجراجویی مان گل کرد و تصمیم گرفتیم که تا سرچشمه رو پیدا کنیم. از اهالی روستا مسیر و فاصله رو پرسیدیم که هر دو نفر رفتنمون رو منع کردن ( به خاطر خانم بودن ) و گفتن طولانیه و حدود 5 تا 6 کیلومتره بجز یه پیره مرد که ادعا کرد 3 کیلومتره
ما هم طبق معمول حرف گوش نکرده و حدود دو کیلومتر از روستا دور شیدم ولی وسط راه واقعا ترسیدیم و تصمیم گرفتیم که برگردیم در همین حین دختر و پسر جوان بهمراه دو دختر بچه رسیدن و گفتن که قصد رفتن به سرچشمه رو دارن و ما هم خوشحال به همراهی آنها عازم پیدا کردن سرچشمه شدیم.
خلاصه نه کفش مناسب نه خوراکی و ... فقط یه بطری اب رفتیم و رفتیم و رفتیم تا بعد از جدود طی 6 کیلومتر شایدم بیشتر به سرچشمه رسیدیم.
دامنه ی کوهی پر از چمن و چشمه و درختچه های کوچک و بزرگ طوری که زمین چمن زیر پات کمی پایین میرفت و کفشت توی اب فرو می رفت و این خیلی قشنگ بود و شاید کمی خطرناک
توی اون قسمت از فاصله های نزدیک از زیر بوته ها و درختچه ها اب بیرون میاومد و زیبایی خاص خودش رو داشت.
وقتی برگشتیم روستا حدودی ساعت 5 بود با پاهایی دردناک و خسته ولی باز هم میارزید به تمام سختی هاش
(28 مرداد 1401)