ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
درخت مجنون : ای جگر پاره پاره از آنه چه تو را جگر لیلی خواندند/span>>/>
جگر لیلی : روزی که مردم لیلی را سرزنش می کردند به خاطر سکوتش من دیدم و شنیدم
که می گفتند - ای لیلی از برای چه درب را بسته ای و مجنون را راه نمی دهی – ای لیلی برای چه گریه های مجنون را نمی فهمی که به خاطر تو سر به بیابان گذاشته – ای لیلی چرا بی رحمی و لباس عروس دیگری را پوشیدی و به خانه مردی دیگر رفتی – ای لیلی چرا بعد از دوسال پس از مرگ شوهرت هنوز بر مزار آن می شینی و گریه می کنی – لیلی چرا می خندی و به تمسخر به مجنون می نگری – لیلی لیلی لیلی .......
من آنجا بودم در وجود لیلی ، فقط من و تنها من می فهمیدم که لیلی چه می کشد که اینگونه پاره پاره شدم و جگر لیلی نامیده شدم ، حال ای بید مجنون تو برای چه این گونه شاخه هایت افتاده و به این نام مشهور شدی /span>>/>
بید مجنون شاخه هایش را تکان داد و گفت : شاخه های من به بلندای آسمان می رسید تا روزی که مجنون در سایه من نشست و بر من تکیه داد در آن هنگام باد صبا از شمال آمد وگلبرگی به مجنون داد که رویش نوشته شده بود " سال های باقیمانده عمرم را به تو می دهم شاید مرا بفهمی " ، مجنون برخواست و فریاد زد: ای وای بر من که نفهمیدم ، آن روز که لیلی بر من نگاه کرد و خندید من نفهمیدم ، لیلی به خانه خویش راهم نداد و من نفهمیدم ، سر به بیابان گذاشتم و فریاد زدم که من مجنونم و نفهمیدم ، لیلی را در آغوش مردی دیگر دیدم و شیون زدم و نفهمیدم ، او را بر مزار شوهش نالان دیدم و نفهمیدم ، سوختم از بی وفایی اش و باز نفهمیدم ، اما امروز که خبر مرگش را شنیدم فهیمدم و چرا اینقدر دیر فهمیدم ، من امروز فهمیدم که لیلی به من دیوانه وار عشق می ورزید ولی من فقط مجنون شدم
مجنون سر بر تنه ای من گذاشت و گریست و من از شرم مجنون خجل شدم و شاخه هایم به زیر خم شد و تا آخرین روز دنیا سر به زیر می مانم نه به خاطر نفهمیدن مجنون ، بلکه به خاطر نفهمیدم مردم ،که شاید بفهمند .
خیلی زیبا و قشنگ هستند
مرسی ممنون از لطفتون